امروز نامزدم آزمایش داشت واسه استخدامی باید میرفت انجام میداد خب
منم خونه نامزدم اینا خوابیده بودم دیشبو اول صبح ساعت 5 و نیم مادر شوهرم بالا سرمون بود ک فلانی پاشو دیرت شد هووی هوییی هوییی پاشو نامزدمم عصبانی شد کلی حرف بهش زد گفت کی تو ای هوای تاریک میره برا آزمایش ک من برم هوی یعنی چی هوی هوی میکنی دیگ تو دلش موند تا موقعی از خواب بیدار شدیم ساعت 8 اینا نامزدم رفت واسه آزمایش من خوابیده بودم تا بیاد بعدش ک اومد پاشدم همیطوری سرمو گذاشته بودم رو پای نامزدم یه دف گفت مال اینه ک شبا تا دیر موقع بیدارین صبح باید ایطوری گیج باشین حالا منظورش من بود میگفت از همی الان معلومه تو فکر هیچی نیسین همش کارتون خوابه به خدا خیل تو کارای خونه کمکش میکنم ک حتی دختر خودش نمیکنه نمک به حروم یکمی میگیرم میخابم تا ساعت 9 یا 10 خیلیه نامزدم باهاش درگیر شد گفت حالا ای دختر اومده اینجا یه روز باید بی فرهنگ بازی در بیاری منم وسایلمو جمع کردم گفتم باید منو ببری خونمون دیگهم پامو اینجا نمیزارم تازه ازشم خداحافظی کردم جوابمو داد اینم به نامزدم گفتم باز خیلی حرصم گرفته شما بودین چیکار میکردین حرصم گرفته ک هیچی بهش نگفتم هی ایطوری حرف میزد خدایااااا
یه دیالوگ غمگین هست که میگه :"کاری نکن ازت متنفر بشم ، دوست داشتنت ب اندازه کافی دردناک هست ... موقع جدایی بهش بگید خوشحالم که حداقل سایه تاریک زندگی تو نشدم ، باشد که خاکسترم محرابِ ققنوس نجات یافته ی تو باشد . و در نهایت کسی قلبت را میشکند که به او گفته بودی از شکسته شدن خسته ای ... کدوم بدتره ؟ زندگی کردن مثل یه هیولا ..،، یا مردن مثله یه انسان خوب ...و چقد ترسیده بودی زمانی که از خودم به خودم پناه آورده بودی ... شبیه کسایی که بهت آسیب زدن نشو ، شبیه کسایی شو که کمکت کردن بهتر شی ....
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉