من هفت ساله ازدواج کردم بعد شوهرم سه تا برادر داره دوتا خواهر پدرشم فوت شده دوتا برادر مجرد هم داره ...بچه ساده بدبخت خانواده شوهرم همسر کنه اونا همه خیلی زرنگن شوهر من وقتی مجرد بوده همش کمک مالی ب مادرش می‌کرده کلی جنس خونه از فرش ها تا همچی شوهرم میخریده براشون بجای اینکه بگن پس انداز کن برای خودت من ازدواج ک کردیم ی هزار تومنی هیچ کدومشون کمک ما نکردن پنج سال وام خالی کردیم هیچی نگفتیم داریم خونه می‌سازیم هیچی نگفتیم اونا هم مادرشوهرم یکبار تا حالا نپرسیده اصلا خونتون ب کجا رسیده بعد اون و خواهر شوهرم همیشه خدا میشینن جلو شوهرم که مادرم تنها داره قسط خالی می‌کنه مادرم تنها بدهیشو میده انگار شوهر من کمک خرج داره بعد من برای ساخت خونه و برای بدهی های دیگه شوهرم هرچی طلا داشتم فروختم طلایی ک خودم از کار خودم پس انداز کرده بودم یا نصفشو خانوادم خریده بودن ....بعد دماغم خیلی خیلی افتضاح بود جوری که همه بهم تیکه مینداختن منم رفتم چند هفته پیش عمل کردم یه مقدار کم طلا برام مونده بود اونو گفتم حداقل برای خودم بفروشم فروختم عمل کردم حالا از اون موقع یکی از خواهر شوهرام که باهام خیلی سرسنگین شده که چرا عمل کردی مادرشوهرم که وقتی اومد فهمید بخدا بخدا انگار میخواست چاقو فرو کنه تو شکمم از خشم حالا دیشب زنگ زد بشوهرم که بدهکارم ۶ میلیون بریز ب کارتم یعنی هنگ کردم شوهرمم گفت چرا از فلانی یعنی برادرهای مجردش نمی‌گیری بخدا من تو پول نون خودم موندم کلی بدهی دارم هرلحضه ممکنه برن شکایتمو کنن تو شرایط منم نمیدونی هرچی شوهرم میگف اون زن عفریته حرف خودشو میزد
خیلی زور داره بخدا دوتا بچه مجرد داره یه پسر کارمند داره ک ماهی خداتومن پول میاد تو حسابش خودش کار می‌کنه از شوهر من پول میخواد حالا فردا هم گفتن میخوام بیان مطمعنم میخوام بیان جلو شوهرم کلی حرف بزنن که پول بگیرن
پارسال رفت خونشو تعمیر کرد بدون اینکه ما بفهمیم از کسی مشورت بگیره حالا هرروز میگه من دارم چک و بدهی خونمو میدم کسی کمک نمیکنه
شوهرت باید یه جوری متوجهشون کنه
چون تو هر چی بگی باد هواست و به نظرم اصلا حرفی جلوی اونا نزن شوهرت رو قانع کن
البته اگه پدر و مادر واقعا نیاز داشته باشن لازمه که کمک کنیم حالا نمی‌دونم وضعیت مادرشوهرت چه جوره
ببین یه دماغ عمل کردی. چقدر سوزش زیاد شد😉😂
شوهرت داد؟؟
شوهرت خودشو بکشه کنار
وقتی بقیه برادرشوهرات هستن چرا همسر تو!!!! :/
زورشون اومده فکر کردن پسرشون هزینه عمل و داده میگن حالا که داره بدهی ما واجبتره
بخدا یعنی مادرشوهرم اومد مثلا عیادت من یعنی چنان عصبی بود خواستم براشون غذا درست کنم دیدم نمیتونم بهش گفتم رفت درست کنه چون مجبور بود نمی‌تونست گرسنه بمونن دید مایع ظرف نداریم گفتم الان ب فلانی یعنی شوهرم میگن گف نه نه به بچه من حرف نزنیا 🫤🫤🫤 کاملا با جدی و خشم غذا درست کرد فورا رفت بیرون اومد خورد فورا رفت دیگم نه زنگ زد نه اومد اصلأ
نه اصلا نداره بیچاره دو برج اجاره خونه عقب افتاده وام بدهی های ساخت خونه از کجا بیاره اونا هیچوقت هیچوقت نفهمیدن شوهر منو ...همیشه مادرشوهرم برای اون بچه هاشو دلسوزی می‌کنه یکبار نشده برای نداری شوهر منم چیزی بگه تا شوهرم میگه مامان من یرعالمه بدهی دارم فورا میگه من این همه سال دارم بدهی میدم هیچکس کمکم نکرد و حرفو سریع عوض می‌کنه
بخدا یعنی خودش کار می‌کنه دوتا پسر مجرد داره بعد مادرشوهرخ همش میگه میخوام اگر بشه برم کربلا یا مشهد و فلان کنم خوب توکه پول اینارو داری چجوری میگی ندارم انقد زورم اومده
هروقت پول می‌خوان و میشینن حرف میزنن ک شوهر ساده من پول بهشون بده شوهرم میگه مامان من که این همه سال تنها خودم همه کارامو کرد کی کمک کرد کی چکار کرد فورا بحثو عوض میکنند یا میگن شرایط ما خیلی بهتره
من فردای عملم ب خواهر شوهرم گفتم طلامو برای عمل فروختم ولی نمی‌دونم متوجه نشده یا به مادرش نگفته یا فهمیدن باور نکردن شوهرم گف اگ فردا اومدن بهشون میگم ک فک نکنن من پول داشتم ولی مطمعنم اگر بفهمن هم باز باور نمیکنن
من وقتی اینجان اصلا محلشون نمیدم بسکه حرف الکی میزنن جلو من میگه میخوام برم سفر زیارتی و چنان کنم جلو شوهرم دیشب میگف من پول موکت خونمو خودم دادم منم یشوهرم گفتم میخواسی بگی باز تو پول داشتی برا آشپزخونت موکت بخری کنه چهار ساله نتونستم ی موکت یا فرش کوچک برای آشپزخونم بخرم متنفرم ازش
اشتباهت همینه
قبل اینکه اونا شروع کنن تو و شوهرت شروع کنید
بگید قسط و اجاره داریم . فلان داریم . پول بدین بهمون . کمک کنید . یعنی مغزشونو بخور انقدر ناله کن
میبینی که بعدش غیب میشن
بخدا میگم دارن دارن همیشه جلو ما میگن نداریم خواهر شوهرم مغازه داره چندروز پیش جلو من انقد گفت ندارم ندارم طلامو فروختم هیچی پول ندارم بلافاصله بعدش زنگ زد ب ینفر گف فردا میخوام برم جنس جدید بیارم ...یا مادرشوهرم پارسال بدون اینکه از کسی مشورت بگیره دخترش و خودش باهم رفتن اوستا گرفتن کل لوله های خونه مادرشوهر مو کندن همه چیو برداشتن از اول دوباره درست کردن سفید سنگ کابینت سرامیک لوله ای دوباره لوله گاز دوباره برق کشی همه کار بعد هرروز ما مصیبت داریم مادرشوهرش و خواهر شوهرم هی میگه مادرم دست تنها خونشو درست کرد مادرم دست تنها داره بدهی خونشو میده درصورتی که اگر نداشت که اینکار نمی‌کردن شوهرمم بهشون گف پس من چی بگم که هم اجازه خونه سنگین میدم هم وام دارم هم بچه کوچک دارم هم دارم خونه میسازم اونم تو شهر ک انقد همچی گرونه ولی هیچوقت باور نکردن هیچوقت