یه مادرشوهر دارم خانوووووم باوقار متین مودب
حیفه مادرشوهرم با این عتیقه ازدواج کرده حیف واقعا
چراش خیلییییی مفصله
همسر من مشکل باروری داره منم نشستم به همسرم گفتم بیا بریم دنبال دارو و درمان بعد اینو رفت گذاشت کف دست پدرش
پدر نامحترمش زنگ زد به من هرچی از دهنش در اومد گفت(خب قبول کردن این که بچشون مشکل به این بزرگی رو داره خیلی براشون سخت بود) اخرش گفت تو که عددی نیستی ۴۰ تا بهتر از تو رو برا پسرم میگیرم من باز سکوت کردم یه عالمه هم به خانوادم توهین کرد بعدددددد اومد خونمون همه چی تموم شد رفت
بعد یه مدت اومدن سر یه چیزی بحثمون شد هرچی جهاز داشتم رو شکوند منم از خونه پرتش کردم بیرون
از همینجا با من دشمنی داره