امروز با خواهر شوهرم رفتیم ارایشگاه ، بچمو سپرده بودم به مادرشوهرم وایسادم باهاش تا کارش تموم بشه ، مادرشوهرمم اومده بود خونه ما ، بعد که اومدیم خونه بعد شام رفتم خونه شون طبقه بالای ماست ،یکم نشستم بعد چایی و اینا اومدم پایین حالا مادرشوهرم زنگ زده میوه دارین خواهرشوهرت هوس کرده (حامله هم نیست ) همیشه عین تانکر یه عالمه غذا میخوره ، خودشونم میوه داشتن گویا فیس و افاده ش نیومده دوست نداشته ،حالا من که نبودم مطمئنم یخچالمو نگاه کردن خدا شاهده دو تا دونه پرتقال مونده بود ، دیگه گفتم همین دو تا داریم اومد بردش ،کار هر دفعه شه با پر رویی زنگ میزنه ، اخه بمن چه دخترت عین تانکر همش یکسره میخوره خوب براش بخر ، تازه بچه هم نیست بیست سالشه ،شش سالم هست ازدواج کرده ، همین که فهمیدن یه چیزی داری تو یخچال یا خودت سریع درخواست میکنن ، وضع مالی شونم توپ همیشه یخچال و جیب شون پره ، وقتی بهشون نمیدم خودشون و میگیرن انگار بهم بدهکارن ، تو رو خدا نگین دو تا دونه میوه س چیزی نیست ،هر چی باشه درخواست میکنن ،وضع مالی ما اندازه اونا خوب نیست شوهرم راننده تاکسیه میخوام تلافی کنم چیکار کنم ؟
کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شدكوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود بردمن پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين مي نوازد، آرام، آرام. پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
خواهرشوهرا چه دله شدن ماله منم مادر و پدر همسرم و دعوت کردم خانم با پرویی زنگ زده منو نگفتن که آخه پدرشوعرم هی میگفت پاشو بیا شام.اخرم مادرشوهرش به شوهرم گفت اونا دست غریبه ان ولی تو داداششونی سفره تو باید همیشه براشون باز باشه.من ده ساله این خواهرش ازدواج کرده دوسال پیش رفتم خونش