کوچیک که بودم مامانم خیلی سر مسائل بیخودی مثل حجاب و وسواس تمیزی پاکی و حرف مردم و … کتکم میزد. یادمه ۲۰ سالگی میخواستم برم ابروهامو بردارم با کمربند منو میزد که مگه خرابی قبل ازدواج دست بزنی به ابروهات
الان از همهجا بلاکه و عکس و اینامو نمیتونه ببینه. بنا به شرایطی فقط تماس ویدیویی داریم ولی هر روز حرف میزنیم
همسرم میگه فقط به خودت فکر کن. اگه ارزش و نفعی برات داره الان باهاش رابطهتو ادامه بده در غیر این صورت کلا از زندگیت حذفش کن انگار نبوده. اگه این کارو کنم از غصه دق میکنه
ولی هربار باهاش حرف میزنم که کتکم زدی و ازارم دادی یا میزنه زیر گریه یا تلفن رو قطع میکنه یا میگه توهم زدی یا میگه اون موقعا این مدلی مد بود. حتی یک بار هم نشده عذرخواهی کنه
من یادمه شبایی که منو میزد وقتی میخوابیدم دعا میکردم شب بمیرم و دیگه بیدار نشم یا صبح که بیدار میشم مامانم دیگه زنده نباشه
دلم باهاش صاف نمیشه هربار میبینمش یادم میفته چجور میتونست روو بچه بی دفاع خودش اونجوری دست بلند کنه.