دقیقا
من سن پایین ازدواج کردم با دانشجو بیکار به همه چییی
سختی زیاد کشیدم هیکس ندید ۷ ساله ازدواج کردم سرجمع ۷ ماهم کنار شوهرم زندگی نکردم همیشه دوری تنهایی بی کسی
مردم سختیامو ندیدن نداریامو ندیدن استرسام تنهاییام رو ندیدن
اما میشینن چرتکه زندگیمو میندازن و حسادت میکنن بدبختا
الان هرکی میشناستم حسرت زندگیمو میخوره
اما من چند ساله بخاطر مشکلات وسختیا افسردگی سخت دارم
و شرایط زندگی به حدی سخته که نمیتونم چیزی رو درست کنم فقط باید با قرص افسردگیمو کنترل کنم
همون لعنتیایی که خسودی منو میکنن نمیتونن یک ثانیه تحمل کنن شرایط منو
باردارم موندم زمین یه نفر نیست منو ببره دکتر
هزار و یک مشکل سرم اومد شوهرم نیست پیشم به دردم برسه
اما میگن خوبه دیگه همه چی داشت یه بچه کم داشت
دیگه نمیدونن ۶ سال بچه دلر نشدن یعنی چی
دیگه نمیدونن بارداری سخت بدون شوهر یعنی چی
دیگه نمیدونن زن باردار شبا از ترس تو خونه تنهایی چشم رو خم نمیزاره یعنی چی
نمیدونن یک ماه تنهایی مداوم با هزار مشکل یعنی چی
نمیدونن شوهر دوسه روز مثل مهمون سر میزنه و میره یعنی چی
خلاصه لعنت به هرچی حسوده