شدم پر از عقده و خواستن و نرسیدن پر از حرفای بقیه شدم پر از کینه هایی که بقیه دارن دیکه تحمل ندارم خداهم منو فراموش کرده هرچی از ارزوهام بهش گفتم انگار داشته بهم میخندیدع میخوام رگمو بزنم شاید واسه مردن نه واسه دوری از خانوادم
با چی بی زنم چاقو یا تیغ یا قرص بخورم یکی بگید که درد نکشم
اینم میگذره
اگه هزار سال جان کندنت طول کشید چی؟؟؟؟
از سمت دنیا بله ممکنه بگن آره فوری مرد و بی سروصدا افتاد کرد ولی از اونور ممکنه هزار سال جون کندنت طول بکشه
تازه این اول راهه بعدش میری برزخ و بقیه ماجرا
قبول دارم زندگی مزخرفه ولی نمیصرفه خودکشی کردن
ممکنه زنده بمونی با بدنی ناقص
درد نکشی؟
تو که نگرانی درد نکشی یعنی هنوزم ته دلت خودتو دوست داری:*)
صبر من ندارم پس خدای خوبی نیست اونکه حال منو دید پس خدا خوبی نیست و اونکه هر لحظه خرد شدن منو دید پس خدای خوبی نیست. اونکه دید من تو این همه سال کلا یه ماه بدون درد زندگی نکردم پس خدای خوبی نیست
چقد گفتم عاشقتم الان دیگه عاشقش نیستم خدا خدای ادمای نامرده نه منکه همش رو بازی کردم گفتم نه خدا میبینه خذا دید ولی حتی براش مهم نبود من چقدر زجر کشیدم بخاطرش پس خدای خوبی نیست
دنیا ذاتش همینه
باید انسان ها با اراده و اختیار خودشون هر کاری میخوان بکنن و خدا گوششون رو نکشه
اونا که حقتو خوردن آزارت دادن خب عذاب میشن
مریضی چیزی داری خب خدا جبران میکنه واست اونور
هیچکدام از اینها را هم خدا نمی‌خواسته واست اتفاق بیوفته
