من صبح اول بعد عروسی یعنی فردای عروسی پاشده بودم قیمه بادمجون بپزم شوهرم گفت بریم بیرون رفتیم بیرون چلوکباب خوردیم بعدش عصر که برگشتیم مادرشوهرم و خواهر شوهرم اومده بودن خواستم قیمه بادمجون بذارم یه جوری آبکی شده بود اصلا آبروم رفت شب تا صبح گریه کردم بیچاره شوهرم کل شب دلداری میداد
یادم نیست🤣
اولیش یادم نیس ولی اخریشم یادم نیس😄😄
زمانی که دوست بودیم اولین غذا پاستا الفردو
اولین غذا ازدواجمون هم قیمه بادمجان
یادم نمیاد
وای منم بادمجون درست کردم واقعا نمی‌دونم چرا بادمجون 😂
شوهرم دوست نداشت ولی بنده خدا اعتراض نکرد خورد ولی همیشه ب روم میاره😁
جوجه تابه ای
گریه داره مگه چی میشه😄🥹
خیلی سال پیش بود یادم نمیاد ولی میدونم که همیشه عاشق دستپختم بوده و هست😁
آخی عزیزم ...گریه نداره ک
خوشبخت بشین🥰😍
ماهی شکم پر بود.عصرونه هم کیک و چایی.خوب شده بودن دوتاش.عکساشم دارم یادش بخیر
استامبولی
قورمه سبزی،
ناهاریادم نیست چی بهش دادم چه برسه ۱۷ سال پیش اما بادم خواهرم یه دفترم برام رسپی غذاهارو نوشته بود از رو اون آشپزی میکردم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز