با یکی تو مشهد آشنا شده بودم خیلی امم دعا کردم آدم خوبی باشه به زور راضیم کردن اکی دادم بهش ی بار رفتم بیرون شاید باورتون نشه بچه ها فقط چون آرایش نکرده بودمم حتی کنارم نشست! و اینجوری بود ک دوتا آبمیوه برا خودش گرفت برا من هیچی
بعد اون هی دیدم با دخترهای دیگه عکس گذاشت پروفایلش
دومی ام ک میگفت تو وقتی کسی و دوس داری حس های دیگه ایم بهش داری و ... نگاش ک میکردی میگفتی چقدر این آدم خوبیه حتی چایی بردم براشون منو نگاه نکرد ماشین و تحصیل کرده تهش سر اینکه تن ندادم به چیزی ی روز جلو دست اشغالی پیادم کرد 🙂 باورتون میشه ؟
سومی ک هیچییی عشق بچگیمم بودددد تهشم بهم گفت من بهت گفتم همه چی منی ولی ن عشق چون باوری بهش ندارم منی ک از همه چیزم گذشتم
دیگه واقعا نمیدونم با بخت خرابم چیکار کنم دل به هرکس دادم باور کردم این دوسم داره با این حالم خوب میشه دیدم ن بدتر شد
نمیدونم چرا از اینا ک کشته مرده طرف میشن سمت ما نمیاد فقط میان ک هی بدترم کنن