سلام ازدواج من از روی عشق بود قول و قرارای شوهرم همش الکی بود و بهشون عمل نکرد مجبور شدم تو یک خونه ی ۸۰ متری که تمیز هم نیست و در دیواراش لک و خراب شدس زندگی کنم برقشم مشکل داره چندتا پریز برق کار نمیکنه تلویزیون ندارم و آشپز خونمم فرش نیست موکت کوچیک و روشویی دست دوم و... من خونه خانوادم پولدارن و خونه مامانم خیلی قشنگه و دوبلکسه ولی خب من خونم قشنگ نیست حتی نمیدونم شوهرم چقدر پول تو حسابش داره کلن قبول نمیکنه کسی تو کارش دخالت کنه الان هروقت مامانم میاد خونم میگه دلم میشکنه میبینم داری توی خونه ی کوچیک و زشت زندگی میکنی چت بود مجرد بودی زندگی و خورد خوراک راحتی داشتی چرا خودتو بدبخت کردی اصلا خونت دلگیره همشم سرشو تکون میده به خونم نگاه میکنه منم دیگه چیزی ندارم بگم ساکت میشم ولی خیلی ناراحتم از این وضع حتی دوست ندارم مهمون بیاد خونم همش عیب میکنن
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
عزیزم درسته مادرت خیلی لحنش بده ولی بیشتر از رو دلسوزی داره میگع… واقعا فک میکنم خیلی با شناخت ازدواج نکردی مگه میشه ادم از حساب شریک زندگیش چیزی ندونه
خب به جای یک مادر حق داره ولی نحوهٔ گفتنش درست نیست
این که همسرتون میگن دوست نداره کسی توی کارش دخالت بکنه در آینده براتون دردسر میشه، درسته باید حریم شخصی داشته باشه ولی نه به حدی که نفهمید داره چیکار میکنه. میگید به قولهاش عمل نکرده، الآن به نظرتون این همون مردیه که عاشقش بودید؟