2777
2789
عنوان

دارم دردمیکشم شدیدااااا

| مشاهده متن کامل بحث + 1293 بازدید | 125 پست

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

واقعا.؟؟ینی اگ خودکشی نمیکرد طی حادثه پرمیکشید؟

اره عزیزم

این رو باور کن که مرگ دست خداست،یکی ممکنه ۱ ماهگی از دنیا بره

یکی ۱۰ سالگی

یکی ۱۶ سالگی و یکی هم ۱۰۰ سالگی

اینکه یه نفر چطوری هم از دنیا بره باز دست خداست

شما تذکری که دادید از روی دلسوزیتون بوده،قصد اذیت کردنش رو که نداشتید

اما همزمان زمان از دنیا رفتنش رسیده و رفته پیش خدا

شما مقصر نیستید،اتفاقا پیش خدا هم محبوبید که خواستید جلوی اسیب دیدن و گناه کردن خواهرتون رو بگیرید

قسمت این بوده که توی این سن و طی اون اتفاق از دنیا بره...

شما که بهش چاقو نزدید یا خودتون پرتش نکردید پایین که بگید شما کشتیدش

شما فقط یک تذکر خواهرانه دادید،یک تذکر مهربانانه و از روی دلسوزی

بقیش دیگه خواست خدا بود...

این سختی ها هم امتحان الهی هست که انشالله سربلند ازش بیرون بیاید

اره عزیزماین رو باور کن که مرگ دست خداست،یکی ممکنه ۱ ماهگی از دنیا برهیکی ۱۰ سالگییکی ۱۶ سالگی و یکی ...

خیلی خیلی سپاسگذارم باحرفات تسکینم دادی انشالله هیچوووقت غم وناراحتی نبینی

خیلی خیلی سپاسگذارم باحرفات تسکینم دادی انشالله هیچوووقت غم وناراحتی نبینی

عزیزممم

سلامت باشی

انشالله روح خواهرتم در ارامش باشه

من کامنتا رو که خوندم دیدم انگار دارن حرفای غیر منطقی و احساسی میزنن

هیچکس به فلسفه ماجرا فکر نکرد


چند سال پیش یه سریال کره ای فانتزی میدیدم،داستان ازین قرار بود که نقش اصلی داستان دختری بود که خواب میدید و خواب هاش واقعی میشد،یکبار خواب دید که پدرش توی اتش سوزی میمیره و بعدا تو واقعیت هم همون اتفاق افتاد،این دختر تا اخر داستان همش خودش رو عذاب میداد که بخاطر من شد که پدرم مرد و مقصر منم که نتونستم جلوی مرگش رو بگیرم،اونجا دیالوگ های مادرش خیلی قشنگ بود،مادرش گفت شاید اگر تو جلوی اون اتفاق رو میخواستی بگیری خودتم بلایی سرت میومد یا چند نفر دیگه هم میمردن،میگفت اگر اتفاقی بخواد بیوفته،میوفته،هرچقدرم که تو تلاش بکنی و نکنی

این حرفا جالب بود و همیشه توی ذهن من موند


این حرفا جالبن

اما اعتقاد قلبی ما به خدا جالبتره،سرنوشت و قسمت و خواست خدا رو نمیشه عوض کرد،شاید شما اگر به خواهرتون تذکر نمیدادید خواهرتون توی یه حادثع دیگه از بین میرفت،اصلا شاید توی دعوا با همون پسر اتفاقی براش میوفتاد.خدا خواسته که اینجور باشه،و وجدان شما باید راحت باشه که از روی دلسوزی خواستید جلوی اتفاقات بد برای خواهرتون رو بگیرید،حالا زمان از دنیا رفتنش هم سر رسیده و تلاقی این دو اتفاق باعث شده که شما عذاب وجدان پیدا کنید.

درسته که حالتون بده یا خودتون رو مقصر میدونید،اما وقتی زمان از دنیا رفتن برسه،چه حرف شما چه حرف یه نفر دیگه چه هر اتفاقی نمیتونه جلوی عزرائیل رو بگیره...

امیدوارم که به این حرفا فکر کنید و خودتون رو با افکار اشتباه اذیت نکنید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

فتق کودک

onlymahdi | 1 دقیقه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز