درسته اون اول توهین و شروع کرده بود و به داداش و زنداداشم توهین کرده بود ولی خب به قول مامانم داداشه منم زیادی یاغی بازی دراورده بود و خوب جواب نداده بود
حتی قشنگ یادمه جوری لج کرده بود قصد نداشت اصلا اونارو دعوت کنه عروسیشون که قسمت نشد عروسی بگیرن ولی یا زور منو مامانم کارت دادیم بهشون
دیگه چند روز پیش به زور وادارش کردم رفتیم یه هدیه و یه گل خریدیم رفتیم عذرخواهی کرد و اون مادریکه ادعا میکرد ویگه دختری به اسم زنداداشم نداره الان تومد دنبال زنداداشم با گریه کهحلالم کن و برد خونشون باورتون نمیشه تاحالا زنداداشم اینجوری خوشحال نشده بود
زنداداشم بارداره استراحت مطلقه کامل
مامانم میگه هیچ مادری ولش نمیخواد بچشو ول کنه ولی خب به خرحال داداشه منم یکم زیاده روی کرده بود جوگیر بازی درآورده بود