من با یه پسری آشنا شدم و اونم از قبل منو چندین ماه زیر نظر داشته جوری که خودش تعریف میکنه و یک ماهی هم هست صحبت میکنیم و واقعا مورد بدی نداره هم شغل داره هم ماشین همم اخلاق و رفتارش خوبه و خیلی هم مودبه از همون روز اول هم گفت من قصدم ازدواجه میدونم زوده برای گفتن این حرفا ولی نتیجه ای که تا الان گرفتم اینه که واقعا شبیه خودمه و یه جورایی منم خوشم اومده ازش
دیشب گفت اواخر دی همو ببینیم چون اون تایم سفر کاری داره به شهر ما
من نمیدونم واقعا چرا اما یهو به سرم زد استخاره بگیرم و بد اومد و به مامانم گفتم اونم استخاره گرفت اونم بد اومد
اما یه جورایی ازش خوشم اومده پشیمونم نمیدونم چیکار کنم