قلبم پودر شد.
دیگ نمیتونم چیزیو تحمل کنم .
سال اول عقدمون
. شوهرم کالا و طلا خرید گفت امضا بزن ک تحویلت دادم، گفتم زرنگیا.
گفت ن توزرنگی ک امضا نمیزنی .
گفتم بیا اینم امضا.ولی
هیچی بهم تحویل نداد.
الان میگ امضا گرفتم دیگ.اصل کار امضا بود.
حالا مونده مهریت رو بپیچونم.
گفتم نمیتونی
ولی واقعا میتونه،خیلی زرنگه
الانمیگمچطور.
وام ازدواجم، بهم گفت دامادم ضامن میشه،منم ماشینمیگیریم ب اسم خودت ب،
قسط رو خودم کار میکنم با ماشینت میدم.
نفقتم جدا میدم.
گفت فقط ب خانوادت نگو.
منم نگفتم.
پول ماشینو خواستم بزنم حساب شوهرم ک مدرک داشته باشم.
گفت ن دیگه بزن بحساب همسر فروشنده،
منم زدمو ،موقع بنام زدن بنام خودش زد. تعجب کردم.
الان میگ ۱۰ هزار تومن بده بهت ماشینو بدم.
گفتم چرا اول کار ب اسم من نزدی؟
گفت زرنگی ضامن من اوردم، دامادم بود.
گفتم پولشو دادم ۳۰ تومن ضامن خریدم.
گفت ضامن باید ۱۰۰ میلیون میگرفت .
گفتم وامم ۳۰۰ بیشتر نیود ک ۱۰۰ بدم.
.
گفت همینکه قسط رو دارم میدم ب عنوان نفقت.
گفتم ماشین مگه بنام منه ک نفقه حساب میکنی؟
گفت بعدا هم همین ماشینو ا زمهریت کم میکنم ۶ تا سکه رو.
میمونه ۴۰ تا سکه.
ک من اگه بدهواریاتو بدم.بی حساب میشیم..مهریت حساب میکنم.
گفتم کدوم بدهکاری
میگه طلای مجردی و پول توجیبی ک پدرت میداد ۱ میلیاردو خورده ای میشه..
گفتم پولای منو به خودم میخوای بدی مهریه حساب میکنی؟
.اینم بگم ک وامم وام ازدواج ۳۵۰ تومنی بود.
گفتم پس یکار کنیم زمینتو ۲ هزهزار پتر مشتری داشتی؟بفروش ۳۰۰ برام ماشین بخر ب حساب همسر فروشنده واریز کن یا طلا بخر
گفت زرنگی؟بدون رد بهت چیزی نمیدم.
گفتم من بدون رد، واممو برات ماشین خریدم.
توام بدون ردی بهم پس بده یا طلا یا ماشین..
این از این
گفت ن ۲ هزار متر زمینو ۳۰۰ میلیون نمیتونم بفروشم صبر کن ۱ میلیارد بفروشم تصفیه کنم باهات با پول طلا و و.... گفتم بمنچه ک ۳۰۰میلیون بیشتر نمیخرن
گفتم نه.
گفت پس بنامت میزنم گفتم زرنگی؟؟ منم بدون رد میخوام.
نفقه هایی ک ندادی و طلای مجردیم و پول توجیبی پدرم چطور حساب کنم باهات؟.
گفت خونمو میفروشم حساب میکنم باهات.
گفتم میخوای بنام کسی کنی، یا چیزی بخری بی رد باشه مثل طلا؟؟
ک بگی هیچی نداری مهریه بدی؟ ن حساب نیست..
میخوای بفروشی مهریه اجرا میزارم بعد بفروش.
هرچی برات موند بدهواریمو بده.
گفت زرنگی میخوای همه چیو ازم بگیری؟؟
خب چیکار کنم؟؟؟ .
کلی گولم زدن.
دیگ نمیتونم اعتماد کنم..
تازه بهم کلی تهمت میزنن و بی احترامی و هیچ ارزشی ندارم.
نفقه ای پرداخت نمیکنه همش از من پول میگیره.
من خودم بیکارم. الان ۹ ماه هست ک نمیتونم از اعصاب و ناراحتی راه برم.
دیروز زور زن منو برد ده دقیقه دور زدیم،
کل هواسش ب دخترای آرایش غلیط و عملی بود.
گفتم یا رانندگیتو بکن یا منو نگاه کن.
گفت خب نکاه کنم، مشکلی داری.؟چیه مگه؟
گفتم اره خیره میشی.زشته.
گفت برو بابا.
گفتم خ منو نکاه کن مثلا روز منه.
گفت تواممردا رو نگاه میکنی، سرت هست توماشین مردم، گفتم ن اصلا ،خودتو تبرعه نکن. .
میگ خ دارم رانندگی میکنم باید جلومو ببینم.
گفتم خب چرا جلوتو نمیبینی؟اینو بخودت بگو ک چشمت ب اینور و اونوره،، رانندگی میکنی یا اینور اونور نگاه میکنی؟؟ بجای اینکه اونارو ببینی منو بین.
گفت برو خونه پدرت گمشو.
جلو تر رفتیم پیاده شدم.
بعد حالم واقعا بد شد معدم از اعصاب بهم ریخت . رفتم مغازه آب بگیرم از پشت سرم اومد
موقعی ک داشت از پشت سرم میومد یه دختره دیگ رو همینجور زوم شده بود.
بعد مثلا داره در رو برام باز میکنه ،بازم خیره چشمش ب چشم دختره یود.
بعد گفتم ولش کن برو ماشینو روشن کن.
همینکه جلو جلو میرفت،من پشت سرش یودم ،بازم مثلا داره منو نگاه میکنه ولی چشمش ب اون دختره بود .
فکر کرد اوسکولم .
گفتم روزمو خراب کردی.
پن توزندگیت هیچ نقشی ندارم.
تازه حرف خانوادش ک دشمنان و مالش خوردن خیلی گوش میده.
حتی بهم دروغ میگ بخاطرشون.
اونا آبروی منو بردن مریضم کردن و....
شوهر منم پیششون کلی غیبت منو کرد. چیکار کنم دیگ.
الان حکم تخلیه خونشو دارم.
ک خانوادش تخلیه نمیکنن.
میگ خب نکنن خانوادم هستن.
تورو میبرم خونه اجاره
گفتم خودشون ۱۰ تا مثل خونه تو رومیتونن بخرن.
چرا اذیتم میکنین.؟؟
میگ تو باید تهیه کنی همه چیو چون زشتی از نظ خانوادم. خونه ماشین عروسی همع چی باتو.حتی خرج خانواوم.
گفتم قب ازدواج کور بودین؟؟
۳ سال تمام در خونمون التماس میکردین ک زنت بشم .
گفتم بازیگر خوبی هستین.
نمیدونم هدفشون چی بود.دختریمو ازم بگیرن و پیرم کنن