از درد شدید دندون و گوشم نتونستم دو شبه بخوابم.
هربار که درد کشیدم و هربار با درد پا شدم حوله گرم کنم برای گوشم،شوهرم و خواهرشو لعنت کردم.
ماه پیش پول داشتم برم.خواهرشوهرم از شوهرم پول خواست،این نفهم پول دندون منو داد رفت.خب زن بیشعور از اون یکی داداشات که پول پارو میکنن قرض کن.یکیشون داره ماشین جدید میخره،یکیشون داره دکور میزنه.اون پول واسشون پول خرده.واسه من خیلی پوله که حداقل دندونم خوب میشد.
خودشم مایه داره،نمیخواد دست به طلا و پولاش بزنه.
حالا هی من مسکن پر میکنم تو معدم.
خدا همشونو لعنت کنه،مخصوصاً شوهر نفهمم.خوشحال شدن خواهرش براش مهمتره از درد شب و روز زن بدبختش.
حالا از دیشب خون منو تو شیشه کرده و گیر داده بگم خواهرم بیاد پیش بچه برو دکتر!
خواهرشمیه آدمشل و ول و تنبل که فقط حاضر شدنش سه ساعت طول میکشه.بعدشم باید بیام شام بپزم براش و پذیرایی کنم.هیچ کاری برام نمیکنن ولی شوهرم یکسره میکوبه تو سرم اونا رو.
میگمنمیخوام کسی بیاد میگه باشه باشه نمیگماز خانوادمبیان😐من تاحالا به هیچ کدومشون بی احترامی نکردم.ولی شوهرم میبینه اینهمه درد دارم دعوای خاله زنکی درست میکنه.
نه پول داره نه زبون خوش.
از درد به خودم میپیچم و لعنتشون میکنم.