زن عموم ۳ روز پیش فوت شدند با پدر و مادرم رفتیم سردخانه که ببینیمش همچی عادی بود پدر و مادرم ناراحت بودن و گریه میکردن منم ناراحت بودم زن عموم خیلی دوست داشتم بنده خدا دختراش ناراحت بودن خلاصه همین که ما بالاسرش بودیم پدر و مادرم فقط اشک میریختن و من فقط به صورت اون نگاه میکردم تا اینکه خیالاتی شدم و فکر کردم چشماش تکون خورد آیا شماهم تجربه کردید