توروخدا کامل بخونین ببینین عمه م بهم چی گفت
پارسال این موقع ها بچه میخواستم میگفت نه گفتم بیا اقدام کنیم گفت نه گفتم طول میکشه ها گفت نه ما درجا بچه دار میشیم... خلاصه نگه داشت من وزنم رفت بالا روز به روز بیشتر دلم خواست مادر بشم الانم تو اوج خواستنم دلم بچه میخواد و تو فکرشم.. میگن کسی که زیاد فکر کنه بهش نمیشه
۶ ماهه اقدامم نشده شاید اگه پارسال بهم پا میداد شوهرم زود بچه دار میشدم چون پارسال از ته دل نمیخواستم ولی الان میخوام الان وزنم رفته بالا چرا نمیشه
زنگ زدم به عمه م بهش خبر بارداری دختر عمومو بدم البته دختر عموم بعد من عروسی کرده یعنی تا عروسی کرد حامله شد... عمه م برگشته بهم میگه آفرین بهش اون
شیر زنه...بهترین کارو کرده.. انقد از این حررف ناراحت شدم درسته ها بهش میگم نمیخوام ولی پیش خودم گفتم اون شیرزنه حامله شده یعنی من شیر زن نیستم؟! من ضعیفم من عرضه ندارم این حرفش یعنی چی