واقعا زندگی برام زجرآور و کسل کننده اس،زود ازدواج کردم و ۱۲ سال ازم بزرگتره.نزدیک ۷ ساله متاهلیم و ازدواجمون سنتی بود...
ولی تو این مدت اصلا نتونستم دوسش داشته باشم🙂
اصن دوست داشتن یعنی چی؟؟؟
هیچ حرکتی ازش به دلم نمیشینه...
خیلی اذیتم کرده اما حتی موقع هایی هم که مهربونه دوسش ندارم(:
همه میگن چرا بچه نمیارید،نمیخام ازش بچه داشته باشم و جالبه اونم نمیخاد!!!
حتی معذرت میخام ماهی یبار برا رابطه سمت هم نمیریم،واقعا دوس ندارم پیشم باشه.
از طرفی هنوز نتونستم برا جدایی با خودم کنار بیام🙃
جداشو و خدتو خلاص کن
جدا شو هم خودت راحت میشی هم اون بنده خدا
از ی مشاور خداشناس و کار بلد کمک بگیرید
الان تکنیک های زیادی هست برای حل مسائل زوجین
مثلا اینکه بشینی و نقاط قوت و مثبت همسرتون رو لیست کنید و ....
خب باید بشینید با هم صحبتای اساسی بکنید..ببینیند هدف مشترکتون چیه..برنامتون برا آیندتون چیه...و برای زندگیتون تصمیم بگیرید
منم همینطورم بنظرم فقط سنتی ها اینجورین
از چیش خوشت نمیاد؟؟
آموزشگاه سید حسینی تو ایتا کانال به خیلی از کسایی که مثل شما بودن کمک کرده و آموزش‌ها و برنامه هاشون عالیه شاید تونست بهتون کمک کنه
عزیزم با عشق و زور و جنگ باهم ازدواج کردیم ولی الان دقیقا یکی با حس و حال توام دلیلشم میدونم چون همسرم تیکه گاهم نشد پشتم نبود چون جلو چشمم با کسیکه بهم تهمت ناموسی زده بود دس تو دس رقصید فقط بخاطره اینکه غریبه ها متوجه اختلافمون نشن با اینکه لبخند زدم ولی از چشمم افتاد اینارو بت گفتم که متوجه بشی همین اذیت شدنای کوچیک آدمو از چشم میندازه ربطی به ازدواج عاشقانه و سنتی نداره طرفت باید آدمت باشه وگرنه در صدم ثانیه ای از چشمت افتاده
