من اصلا رنگ پدربزرگ‌هام رو هم ندیدم.
مادربزرگهام خوب بودند. خدا هر چهارتاشون رو رحمت کنه
همچون اش دهن سوزی نبود ما داریم.
کل بچگی با طعنه ها کتک ادیت و ازارش گذشت.حالام که پیر شده احمق تر و خرفت تر و بدتر از قبل
والا ما داشتیم چی شد
فرق میزاشت بین ما
عقده ای شدیم
من داشتم و دارم هر دو بدرد نخورن و دوستم نداشتن همش فتنه اندازن
من بابام فوت شد پسرم سه سالش بود الان پنج سالشه همش میگ دلم برا آقاجون تنگ شده برو اون دنیا بیارش اینجا💔
بزرگ بشه یادش میمونه بابامو یا فراموش میکنه؟
همینقد برات بگم که با غصم اشک میریخت و با لبخندم میخندید
وقتی بابام ورشکست شد کل خرج زندگی مارو داد
وقتی میرفتیم پیشش اشک میریخت که یساعت بیشتر بمونیم
مادر دومی بود واسم 💔روحش شاد
واسه من مادر بزرگ و پدر بزرگ مادریم تموم زندگیمن اندازه پدر مادرم دوسشون دارم و حتی بیشتر بهشون وابسته با اینکه متاهلم حتما باید هفته ای یبار شد ببینمشون .واقعا واقعا هیچ کلمه ای پیدا نمیکنم که بتونم محبتشون و توصیف کنم فقط میتونم بگم انقدر قلب بزرگ و پر مهری دارن که حد نداره .به مادربزرگم میگم مادرجون واسم هم رفیقه هم مادری کرد هم پدری کرد هم همدم بود هم غم خواره یعنی تکیه گاه منه .فکر کردن به اینکه یه روز نباشن و نداشته باشمشون من دیوونه میکنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز