من مامانم خیلی پسر دوسته چند روز مریض بود اب پرتقال فلان تا سه روز چیزی جژ سوپ خونمون نبود الان من مریض شدم البته نفهمیده فکر کنم تا نصفه شب خواب بودم اصلا نا نداشتم پاشم اومدم بیرون باز گفتم شام شاید یچیزی بود جون گرفتم دیدم برنج مونده سفت شده با تن ماهیه خدایی میدونم از شرمم زیاده فلان ولی بخدا ادم دلش میگیره یهو گریم گرفت صبح تا شب خونه تنها هیچکس به من فکر نمیکنه از اونطرفم فامیلای خودش مسخرم میکنن انقدر پسر دوسته حتی تو گروه فامیلیمون هی میگن منم دلم میشکنه کاش ی روز برم از خونمون دیگه برنگردم
عزیزم بیا بغلم🤗
باید با مادرت با زبان خوش و مهربونی در مورد این رفتارش صحبت کنی.
عزیزم💔میگذره
منی که روز مادر کادو خریدم مامانم سنگ رو یخم کرد تو بغل مادرشوهرم اشک ریختم چی بگم؟
عزیزم حق داری
منم امشب تو تنهاییم خیلی گریه کردم
عزیزمممممم. مگه دختر و پسر با هم چه فرقی دارن آخهه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز