وقتی متوجه شدم هم کلاسیم هست داشتم ناااابود میشدم از خجالت😂😂🤦♀️
همش به بهونه های مختلف میومد حالم رو میپرسید که بهتر شدم یا نه
تا اینکه بالاخره دل رو زد به دریا😂بهم درخواست دوستی داد
منم قبول نکردم چون از اینجور روابط خوشم نمیومد
بعد بهم گفت پس شماره بابات رو بده🥲🥲منم با کلی خجالت شماره بابام رو دادم
دیگه تماس گرفت با بابام
بابام رفت باهاش صحبت کرد گفت که پسر اقا و با شهامت و جسوری هست معلومه بالغه
البتههه بگم که منم یه کوشولو روش کراش زده بودم بخاطر چهرش و تیپش🙈😂😂😂
هیچی دیگه قرار خواستگاری گذاشتیم