اوف ی داستانی بود پر شده بود همه جا من یهو از دهن یکی از بچه ها شنیدم گفتن چی شد ک دوست شدید گفتم با کی دوس شدم من غلط بکنم با کسی دوس شم
برام کادو میخرید جلو استادا میداد بهم ،حالا چجوری؟قبل اینکه برم سر کلاس میزاشت رو میزم منم جلو استاد لال میشدم
ی سری راه افتاد دنبالم تا در خونمون تو خیابون گریه گفتم ولم کن چی میخوای مامانش اومد دانشگاه
بقیه ام بودنا اما این جوری جلوه میداد انگار باهمیم اخر تو دانشگاه باهاش دعوام شد ک دیگه فهمیدن ک خبری نیست
ادم اولش ناپختس و جوگیر ک اشتباهه