عزیزم من یبار تو سن کم نامزد کردم جدا شدم انگار مطمنه که من نمیرم با اینکه یبار جدی رفتم و قصد جدایی داشتم ولی الان ک بچه هم اومده باز مطمن تر هم شده ولی من دیوونه تر از این حرفام فردا با خانوادمم اتمام حجت میکنم میگم بخواد اینطوری پیش بره یا قبولم میکنید یا نمیکنید دیگه بالاتر از مرگ که نیس تهش خدمو میکشم راحت میشم (البته خودکشیو الکی میگم)
افرین دقیقا نکته خوبیه مردا وقتی فکر کنن رفتنی نیستی همه جور بلایی سرت میارن یجورایی طرحواره والد مراقب براشون فعال میشه
مث مادرشون ک همیشه اذیتش میکردن و بازم دوسشون داشت اما باید یاد بگیره ک ماهمسر هستیم ن مادرش و با کوچکترین اشتباهشش بالغانه باهاش رفتار میکنیم ن مث یه بچه ای ک اشتباه کرده و قابل بخششه
وای نمیدونی چقدر ناراحتم اصن از ازدواج کردن شاید زندگیم به اون شدت هم بد نباشه ولی هیچی زندگی تو خونه بابا نی حرفیم بزنن مامان باباتن حق دارن گردنت نه این نره خرا که هیچ حقیم ندارن و پروان همه چیم میگن ارامش مجردیمو میخام
اشکال نداره کاریه ک شده ولی خدارو شکر جامعه الان نسبت ب طلاق و جدایی خیلی راحت پذیرش داره و این کمی از گستاخی مردا کم کرده
مادرای ما و قبلترها بنده خداهابا کمربند سر این ک چرا قیمه سیاه نشده کتک میخوردن😂😂
اره واقعا بهتر شده ولی تو طایفه ما افکارشون هنوز همونه من اگه واقعا بخاطر حرف دشمنام نبود مشکلی نداشتم ولی امان از دشمنایی ک دارم واقعا متنفرم از شاد کردنشون یوقتا میگم هرطور شده تحمل میکنم ک فق اونارو شاد نکنم ولی یوقتا مثل امشب خسته میشم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز