خونه مامانبزرگم مهمون بودیم عروس دایم بهم سلام نداد بعد مامانم برگشته جلو جمع بهم میگه چرا باهاش دست ندادی منم گفتم مگع اون سلاممیده بعد سر سفره خورشت جلو اون بود بعد خالم برگشت بهممیگه خورشتو بکش جلو اون الانواسم حرف درآورده که چرا دخترت اینکارو نکرده هی نگا میکنم هیشکیو ندارم