درمورد اون خاستگاره( چون زنعموم معرفی کرده و خودش اصلا ادم خوبی نیست) مامانم میگه اگه اونا دوست صمیمیشون اینان پس خودت ببین دیگه حتما مثل همن ایناهم ادمای آزارگری هستن
از طرفیم هی میگه بگو کاراشو راست و ریست کنه بیاد(دوس پسرم) درحالی ک این بچه داره همه زورشو میزنه فشار اوردن بیشتز من فقط انرژیشو میگیره عقبش میندازه ب اندازه کافی رو این موضوع بحث و مرافعه کرد‌یم
الان سربازی رفتن خیلی ملاک نیست واقعا. چون هرچند سال یه مبلغی رو مشخص میکنن میشه خرید. شغل دولتی ام که کم پیدا میشه که بخاطرش سربازی بخوای بری.
شما الان وسط یه رابطه ای. اگر امیدی بهش هست و خانواده ت در جریانن مخصوصا که میگی پدرت هم میدونه بهتره با اونا مشورت کنی. این یک سال فرصت رو بده و توی این مدت هم اگر میتونی رسمی کن رفت و آمدت رو.
درست میگی عزیزم خیلی ممنونم از کمک و راهنماییت
نمیخوام خانوادم فکر کنن من قطعی نیستم چون تابحال شدیدا جبهه گرفتم و اجازه ندادم هیچ خاستگاری بیاد
بفهمن شک دارم حدس میزنم دامنه دخالت گسترده تر بشه و چون پدر و مادر هستن نمیتونم نادیده بگیرم
یکم پول جمع کنم دوباره میرم پیش تراپیستم
دوست پسر رو بنداز دور فعلا.
با خواستگار ها حرف بزن و هرکدوم اخلاقش بهتر بود
شغلت چیه
دوس پسرت دوسش داری بمون
اولی چون با مادرش شریکه
دردسره
دومی هم ک به دلت نیس
بیچاره اون پسر که نمیدونه داری به خواستگار های دیگه فکر میکنی
اگر دلت با دوستپسرته بگو الان بیاد خواستگاری که خانواده ها در جریان باشن
بعد مراسمات و ... باشه برای بعدا
اینطوری انگیزش برای تلاش هم خیلی بیشتره
عزیزم شما سنی نداری
حالا چند نفر دور و برت که حرفهای خاله زنکی میزنن شما نباید بهم بریزی
هرکی هم حرف زد بگو وقت زیاد و منم هول ازدواج نیستم
به دوست پسرت بگو یه حرکت کوچیک بزنه .
مثلا یه جلسه برای جلسه ی معارفه با همراه خانوادش بیان خونتون برای آشنایی بیشتر بعدش چند ماه بعد بیاد خواستگاری بعدش وند ماه بعد بیاد برای بله برون همینطوری ادامه بدین تا عروسی این پروسه رو الکی طولانی کنید تا اوضاعش میزون بشه و خیال تو هم راحت باشه که حتما می خوادت
نه عزیزم ناراحت چیه.
هرکسی یه نظری داری دیگه.
من یه مراجع داشتم همین امسال، ۸ سال با یه پسری دوست بود. همه جوره با هم بودن. خانواده دختره در جریان بودن اما پسره نه، فقط میدونستن یکی با پسرشون دوسته.
اوکی بودن و حتی تو ذهنشون وسیله خونه انتخاب میکردن. یهو پسره توی چند ماه سرد شد و گفت تمومش کنیم!
خیلی ام همدیگه رو دوست داشتن.
اینا یه مقدار زنگ خطر رو فعال میکنه توی ذهن
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
23 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز