2777
2789
عنوان

از مادر شوهرم متنفرم

296 بازدید | 18 پست

البته الان از اون اتفاق گذشته ولی دو سال پیش ک بچم ۱ سالش بود و همه چیزو توی دهنش می‌کرد آخرین مسافرت شمال رو با مادر شوهرم و خواهر سوهرم رفتیم 

اونجا بچم هی توی خاکا مینشست من حرص میخوردم مادر شوهرم بهم میگفت بزار باری کنه چیزیش نمیشه از اونطور شوهرم هم همینو به من‌میگفت منم زبونم کوتاه می‌شد 

یا خر اشغالی پیدا می‌شد بچم‌میزاشت دهنش مادر شوهرم میگفت چیزی نیست بچه باید یه ذره میکروب رو‌بخوره شوهرم هم تکرار می‌کرد 

از اون طرف آب شمال خوردنی نیست باید آب معدنی میگرفت ولی چون شوهر احمق من پول نداشت و با خرج مادر شوهر اومده بودیم مادر شوهرم خسیس بازی در آورد و آب معدنی نخرید و کفت همین آبا خوبه از آب لوله بهش آب بده 

بعد ک برگشتیم اصفهان بچم تا یه هفته اسهال و استفراغ شدید گرفت حتی آب توی دلش بند نمیشد پاهاش سوخته بود از بس بیرون روی داشت خدا لعنت کنه مادر شوهرم رو 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

قدیمی ها نظرشون همینه

وقتی بچه ات خاک بازی می‌کنه برو بغلش بکن بیارش کنار ،نه اینکه صبر کنی و بگی وای توی خاک ها نره وای آشغال دهنش نکنه 

اصلا نباید گوش بدی بقیه چی میگن

چطور قبول کردی وقتی شوهرت پول نداره برید سفر

وقتی جوابتو نمیدم بدون دلیلش اینه از شعور داشتنت قطع امید کردم

وقتی شوهرت پول نداشت‌نباید سفر میرفتیهرچند شاید حریف این روانی ها نشدیمنم از مادرشوهرم و شوهرش متنفر ...

اره حریفشون نشدم ولی الان مادر شوهرم رفته شوهر کرده دیگه خداروشکر شوهرم باهاش بد شده الحمدلله

اره حریفشون نشدم ولی الان مادر شوهرم رفته شوهر کرده دیگه خداروشکر شوهرم باهاش بد شده الحمدلله

چند سالشه،؟؟

از شرش راحت شدی

چند وقته ازدواج مجدد کرده

از کجا پیدا کرده طرفو

وزن بارداری ۸۶ ، بلافاصله  بعد زایمان ۷۸، روز چهلم ۶۹ هدف ۶۵

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792