من نمیخواستم امروز جشن یلدا داشتن هم بچه کوچیک دارم کلی کار داشتم شوهرم هم میخواد شب بره شهر دیگه بخاطر کارش به دخترم گفتم مامان نمیتونم بیام دیدم ناراحت شد اخه از وقتی بچه ام دنیا اومده فکر میکنه ما بی توجه شدیم بهش منم گفتم حساس نشه خلاصه رفتم دیدم نصف کلاس هم مامان ها هستن منم به گوشه وایسادم بچه داده بودم شوهرم تو ماشین نگه داره زود برگردم دیدم مامان یکی از بچه هاگفت بیا کمکم منم کمکش کردم تو عکس گرفتن یکی از بچه ها دائم تو کادر بود گفتم عزیزم کنار وایسا حق دوست هات ضایع نشه بعدش برا بچه ها هدیه تدارک دیده بودن البته پولش از خودمون گرفتن موقع دادن هدیه ها یکی دخترم هول میده ومیگه مامان یکی از دستم کشبدش ولی ندیدم کی بود منم به معلم گفتم رسیدگی کنید یعنی چه خب مگه میشه گفت خودتون کیف ها بگردین ولی من پشیمون شدم گفتم ولش کن یکی دیگه میخرم برات ولی به بچه ها گفتم شاید یکی تون اشتباه برداشتین اگه دیدین بدین بهش حالا یکی مادرها بیست تا پیام طولانی پشت هم فرستاده با کلی توهین که تو بچه حقی کلا رفتی مدرسه و به دختر من گفتی کنار وایسا مگه بچه ما دزده که گفتین هر که دید بهش بده من فلان میکنم میام مدرسه دخترت سرش داد میزنم و این حرفا منم فقط نوشتم باشه هر کار که میدونی اروم میشی بکن ولی من کاری نکردم که این رفتار میکنی حالا مبگم کاش نرفته بودم چه بعضی خانم ها قلدر هستن حالا دخترم مبگه من مدرسه نمیرم
زندگی بزرگترین شوخیه خداست💚💚💚 که ما زیاد جدیش گرفتیم 💜💜💜
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نترس اکه کاره اشتباهی نکردی جرات داشته باش تو ترسیدی که دخترتم اینو فهمیده و نمیره.گاهی خلافه شخصیتت وبخاطر بچه ت باید مثل همون سلیطه ها بشی وگرنه میخورنت