من ادم وسواسی نیستم اتفاقا مریضی دیکرانم نمیترسم.
خانوادع شوهر منو نمیشناسی نمیشه بهشون رو داد همین پسر خواهر شوهرم که میگی بذار بیاد .هر هفته میومد.دوباره پیام میداد نشد بچه رو بغل کنم فلان کنم دوباره میخوام بیام.
وقتی ام میاد هرچی تو خونم باشه میره به مادرش میگه خاله زنکه.
براش میوه میارم برای خودمم میارم کل میوه هرچی داریمو میخوره تموم میکنه مدام باید غذا بیارم براش میگه گشنمه .بعدم من شیر میدم راحت نیستم قبلا که پسرمم نبود این کارش بود