شرایطمو نمیدونی خانواده پرجمعیتی دارم من سنی ندارم هنوزبه دید اونا بچم داداشامم ازاین معتصبان ازاینا که من سن بچشونو دارم به هیچ عنوان نمیذارن مستقل شم
نمیدونم کدوم راه به نفعمه بعدشم شوهرمنو جون به جون کنی مهریه نمیده منم پول وکیل ندارم که بیفتم دنبال کارا باید منت خونوادمو بکشم بعد بشم بله چشم قربان گو
تو یه دوراهی گیرکردم که راه به هیچ جایی ندارم فقط میدونم رفتن ازاین زندگی به نفعمه باورت نمیشه امروز بچمو زدم اصا دیگه روانی برام نموند تاشب مث دیوونه هاشدم که زدمش بعد خودمو زدم ازفشاری که بهم وارد شد