خودشم یه شخصیتی داره همه رو از بالا میبینه مسخره میکنه جلو همه درمورد قیافه و تیپت نظر میده همیشه دنبال بحث و جداله منم دیگه خسته شدم از دستش .. هر کی ام بخاد انتقاد کنه یا داد بیداد میکنه یا گریه زاری هیچکی از دستش راضی نیست هیچکی ام جرئت نمیکنه بهش چیزی بگه بخاطر این نمیتونم برم خونه پدرم سر بزنم اخرم پشت سرم به همه گفته اجتماع گریز
چندبار ضربه های اساسی بهم زده سربزنگاهها.یعنی اگرمیتونست کاری کنه که باعث طلاق من بشه نمیشه درمورد خواهرا دیگمم همین کارارو کرده و در مورد خیلیای دیگه.کلا خیلی آدم خطرناکیه مدتهاباهاش مدارا کردم گفتم بالاخره خواهریم ولی دیگه میخوام یه مدت سگ محلش کنم بلکه به خودبیاد هرچندکم.
چرا ولی من فکر کردم بالاخره الان دیگه آدم شده وقتی هم بهش گفتم گفتم پیش خودت بمونه گفت نه من دیگه مادرزنم میدونم چقدر مهمه این مسائل به دوروز نکشید رفت گفت به طرف. توحیخشم این بوده که دلم سوخته براش خواستم جلواشتباهشو بگیرم و الانم طلبکارمن شده که توتهمت زدی به طرف همچین چیزی نبوده من‌ازخودش پرسیدم گفته نه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز