میگم ببر مستاجر دوساعت پدر من دوساعت پدر شما
بهش برخورد گفتن اجاره خونه رو بده اینجا دوتومن میدم جای دیگه دوتومن پیدا کن
میگم تو ب برادرت میرسی میگه برادرهای من بچه ان
میگم خب مادر پدر سالم دارند اما محبت میکنی میری منم حق دارم ی روزای مادرم نیاز داشت برم
مادر پدر من حتی به پسرشون کاراشون نمیگن کاراشون خودشون میکنن میدونم بامن کاری ندارن اما از جواب های بی منطقش سیر شدم یعنی حق ندارم ب عنوان زن ی روز دلم خواست بگم تنها برم خونه پدرم