اره،کارش تو نیروی هوایی تهران بود،مهرآباد،وقتی منو طلاق داد
اخراجش کردن،وقتی رفت خواستگار زن ج،،،،ن،،،،ده اش رفت نگهبانی برج میلاد،اونجا هم اخراجش کردن،اومد دزفول(شهرخودم)خودشو باباش مغازه لبنیاتی زدن بازم مغازشو جمع کردن،رفت تو هایپرمارکت تو قسمتی که بار ها رو جابه جا میکنن،اونجا هم رفت،بازم اخراجش کردن🤣🤣😹
زنش حامله میشه شیش ماهِ،میبرتش برای چکاب،دکترش میگش باید بچتو سقط کنی،این داستان ادامه دارد😆😆😆😆