حرفتون رو میفهمم ها، من همین الان مادر شوهرم مدتیه به خاطر شکستگی دستش خونه ماست و قبلا هم بارها اینجا مونده. یا مجرد که بودم مادربزرگم میومد خونمون میموند. کاملا میفهمم سخته، به خصووووص که رفتارشون بد هم باشه.
ولی برای کسایی که سنشون بالاست اصلا نباید سخت گرفت که چرا این رفتارو میکنن و اونجوری فکر میکنن و ... هر رفتاری میکنن بذارید به حساب سن بالا، اونا دیگه نمیتونن خودشون و افکارشون رو تغییر بِدن. انشالله وقتی پدر و مادرتون مسن بشن بیشتر متوجه میشید. گاهی رفتارهای غیر منطقی دارن که فقط باید پذیرفت و به دل نگرفت.
مهم نیست ایشون قدر صبوری و لطف شمارو بدونه یا نه، مهم اینه که خدا میدونه.
من وقتی میبینم تو زندگی خیلی از آدمها چه مشکلات سخت و ناراحت کنندهای هست، میگم بودنِ یه آدم مسن تو خونه که مشکل به حساب نمیاد، کاش همه مشکلات دنیا مثل این بود.