تروخدا بیاین مامانم میخواد باز بچه بیاره

وای نگو اگر بچه بیارن مریض باشه که بدبخت میشیم

حالا بیا مریض داری کن‌‌... آخه وقتی پدر مادر نمی‌فهمن آدم چطوری حالیشون کنه؟

وقتی فکر میکنن خودشون عقل کلن

بخدا به ما هم نرسیدن

حتی از نظر پول

من مریضم سه ساله کیست دارم یه سری رفتم آزمایش دادم فهمیدن ولی نگفتن پس چرا نبردی دکتر

اصلا مهم نیست براشون

اصلا بابام نمیدونه من کی ام چطور آدمی ام. غریبه آیم

چه بچه ای آخه تو سن ۵۰ و خورده ای سال؟

که آخرشم همه کار براش کنه چرا چون پسره

لعنت به این دنیا که منو آوردن توش

منم عموی بابام با عموی خودم سرطان گرفتن. 

ممکنه خودمون بگیریم خدای نکرده. یا همون پسر بگیره

اصلا نمیفهمن این چیزارو ... کاش دکتر بهشون بگه

همین دنبال قرصم

چون اصلا نمیتونم بهش فکر کنم اصلا. مادرم هم هیچی بهم نگفته بود تو این چند وقت . میدونست من اون بچه رو آدم حساب نمیکنم اگر بیاد . ناشکری نمیکنم خدا دیده من هیچ محبتی ازشون ندیدم هیچ دل خوشی ندارم. 

آنقدر مشکلات روحی دارم سر بی محبتی پدرم 

که باهاش درگیرم و کسی خبر ندارع

حتما برای بابام فرق می‌کنه که تو سن نزدیک ۶۰ سالگی به فکر پسر دار شدن افتاده

که همه مال بده به اون

وضع بابام خوبه . ولی اگه مارو ببینی اصلا به وضع مالی بابام شباهتی نداریم. خسیس هم هست تو خرج کردن

وضع مامانم که از همه بدتر

بعد تازه میخواد بچه هم بیارع

من که همینطوری بدبخت هستم 

اگه پسر دار بشن..

ممکنه من از دنیا برم 😞😞😞

ممکن که نه

صد در صد میرم

تو زندگیم از هیچکس خیر ندیدم . چه برسه یه پسر زورکی

بخدا هر شبم گریه س

روزا هم تنهام همش تو گوشی

وضعم داره بدتر میشه هم جسمی هم روحی

من ۴ ساله می‌خوام دو تا کار کوچیک انجام بدم ولی نتونستم ندادم. تا الان با بی محبتی بزرگ شدم

به خواهرم محبت کردن . به من بی توجهی

فرق گذاشتن بین ما

من خیلی دلم شکسته بابات این موضوعات

اصلا تحمل این یکیو ندارم. 

بخدا بود و نبود من برای هیچکس مهم نیست

فقط دلم برای جوونیم میسوزه

من که اصلا نمی‌خوام به دنیا بیاد

ایشالله همه اونایی که بچه می‌خوان بچه دار بشن

اما به شرط اینکه به بچه های قبلیشون به طور کامل رسیده باشن از لحاظ تربیت محبت دلگرمی درد دل و حامی بودن

از لحاظ پول

وگرنه وقتی با اومدن یه بچه اون یکی بچه دلش شکسته بشه تنها تر از قبل بشه. تازه هیچ ارثی هم نبره.

من از همون بچه هم نخواهم گذشت 

نمی‌دونم از فردا چطوری زندگی کنم ..😞 اصلا دیگه نمیخوام حتی با مادرم حرف بزنم... کاش منم می‌خوابیدم پانمیشدم