منم همین حسو دارم و ازش میترسم همه خواهر برادرهام ازدواج کردن و بچه دارن فقط من هستم وقتی نگرانی مادرمو میبینم خیلی عذاب میکشم همش نگران آینده منه واقعا خودم هم موندم نه اینکه خواستگار نیست هم اولش فقط خوبه بعد یهو نمیشه خودم هم باورم نمیشه چرا چی شد...همش بخدا میگم خدایا تو تلاش ما رو واسه ساختن آینده دیدی و اینکه هر چی دویدیم نرسیدیم تو که شرایط دختر پسرهای ساده و پاک رو میبینی و اینکه چقد فشار همه چیز روشون هست از نگاه فامیل و حرف حدیثشون بگیر تا گریه های شبانه مون یا استرسهای مادرمون که شبها از زور فکر خوابش نمیبره خودت واسمون گره گشا باش خدا جون نزار اینقد دلمون از حس جوونی و خواستن خالی بشه همش حسرت جاشو بگیره🙏