اون سر کوچه ما نمایشگاه داشت من اونوقتا ماهی دو تومن میگرفتم از اسایشگاه سالمندان . پول دو تا سکه بود اونوقتا. بعدا خونه خریده بودم بریانک یکممپس انداز کردم رفتمماشین بخرم با داییم. نگو اونم ورشکسته شده بود زنشمطلاق گرفته بود دیگه گفت هاچبک ندارم ولی پیدا میکنم . شماره بدین منم داییم بودا ولی زود نوشتم دادم اونم چززی نگفت چرا دادیو اینها بعدا چن تا پیدا کرد و گفت بیا دور بزن ببین چطوره و اینجوری شد
من البته میدونستم رنشو طلاق داده ولی نمیدونستم اوضاع مالیش بده . بعدا خیلی بدبختی کشیدم تا جمع و جورش کردم اللن افتاده به غلطک اون نمایشگاهه هم مال اقاش بود مال خودش نبود یعنی صفر صفر و مهر زنشم تمام نکرده بود داشت میداد ... خوب دیدین برین همه چیز مادیات نیست ..