شما هم با آپارتمان نشینی درگیری (علامت سوال)

اصلا اون ساختمون اساسنامه نداره 

اصلا هیچ برگه ای که ی نفر امضا کرده باشه که ایشون مدیر هست نداره 

اصلا فاکتور و بیلان مالی و... نداره 

هییچچچچی از آپارتمان نشینی و مدیریت بجز سلطه روی بقیه حالیش نیست 

جالبه که به بقیه همسایه ها میگم، میگن خب این خانم (الان مدیر هستن) شخصیشون زورگو هست انگار بقیه پذیرتن که زیر بار زور و بی احترامی خانم باشن 

بقیه از ترس اینکه وااای اگر این خانم مدیر نباشه کسی مدیر نمیشه، هیچی نمیگن 

ما یکساله داریم میگیم اساسنامه بنویس میگه لازم نیست 

بهش میگم خب ما که ساکن نیستیم و واحدم ن خالیه باید توو اساسنامه مشخص بشه چه هزینه ای هست چه هزینه ای نیست، گفت شما کلا شارژ ها رو ندید بقیه رو بدید 

چند روز پیش اومد گفت شارژ فلان رو بدید گفتم خب ما قرار بود شارژ ندیم،گفت شما خونه رو اجاره میدید اونوخ ساکن داره، گفتم ته ما اجاره میخواییم بدیم 

بعد رفت توو گروه نوشت فلانی میگه شارژ نمیدم، بره خونه ویلایی بخره که بقیه رو اذیت نکنه و فلان و بهمان کلی بی احترامی کرد با کولی بازیش 

بهش میگم من مشکلم پول شارژ نیست، میدم منتهی تکلیف رو مشخص کن 

یا یهو میاد میگه تا دو ساعت دیگه 2 میلیون واریز کنید، بهش میگم تا اخر هفته نمیتونم واریز کنم باز کولی بازی که 2 میلیون چیه که بقیه رو اذیت میکنید و نمی‌دید و... 

این مدلی خیلی اذیت میکنه 

من اصلا بحثم پول نیست منتهی این خانم خود رای تصمی میگیره همون موقع هم باید به تصمیمش احترام گذاشته بشه 

اصلا جلسه تشکیل نمیده 

مثلا میگه فلان روز جلسه، نیم ساعت به جلسه میگه ی نفر نمیتونه بیاد پس کنسله 

خب بقیه که میتونن بیان با بقیه تشکیل بده 

بعد چیزی هم که میگی میگه کسی جلسه نمیاد پس نمیشه نوشت و مکتوب کرد و... 

یکی هست اصلا هیچ هزینه ای نمیده 

طبیعتا مدیر ساختمون باید براش اقدام قانونی بکنه، بهش که میگی میگه بقیه سهمش رو بدن من نمیتونم برم شکایت کنم و... 

کلا هرکاری دوست داره رو میکنه هرکاری دوست نداره رو نمیکنه 

اصلا اعتقادی به وظایف مدیریت نداره 

داغون تر از این حرفا س 

بخدا تمام حرف ما هم همینه ی تابلو توو پارکینگ نصب کن و تمام هزینه های مشخص رو از قبل اعلام کن مثل بیمه و سرویس سالانه آسانسور و... 

منتهی اینا رو که بهش میگم انگار حرف عجیبی زدم و چرت و پرت جواب میده 

سریع هم میگه اگر به من اعتماد ندارید خودتون مدیر بشید و.... 

دقیقا 

منتهی این خانم فک میکنه ما ی مشت بچه اییم که هرچی گفت بگیم چشم 

وقتی میگه جلسه و ی نفر میگه من نمیام، بهش بر میخوره و کلا کنسل میکنه جلسه رو 

بهش میگیم مشخص کن که هر ماه مثلا دهم جلسه هست دیگه همه برنامه ریزی کنن 

منتهی ایشون میاد هر موقع دلش خواست میگه فردا جلسه، خب معلومه همه نیستن 

بعد میگه من جلسه گذاشتم نیومدید

کسی که مدیر نمیشه 

ما هم با مدیر بودنش مشکلی نداریم بیشتر مشکل من اینه که بقیه راحت پذیرفتن که این خانم زورمیگه و هیچ کس در قبال مسئولیت مدیر چیزی نمیگه 

مثلا ما توو گروه گفتیم بیایید اساسنامه تنظیم کنیم تا نظر جمع باشه، یکی گفت باشه بقیه هیچچچی نگفتن چون خانم کولی بازی درمیاره انگار میترسن حرفی بزنن 

انگار همه مون به زور و ظلم و بی احترامی عادت کردیم 

انگار اگر آزاد زندگی کنیم باورمون نمیشه میتونیم آزاد باشیم 

ما توو فهموندم همین مسائل ساده مشکل داریم 

چون ما به خانم میگیم فلان کار رو بکن و به عقل خودش نرسیده، موضع میگیره