مامان جونم (مامان مامانم مریضه) یک ماهه اومده افتاده رو دست مامانم اینا ـ
شوهر منم دو هفته ماموریت کاریه من اومدم خونه مامانم، خواهرمم چند روزه اومده قهر اومده خونه بابام
همه دور هم جمعیم بابامم ورشکست شد ی شامپو هم ندارن خونشون
پریشب چنتا قسط گوشت اوردم از خونم، دیشب رفتم شیصد هفصد براشون میوه تنقلات خریدم
نه گوشت دارن حتی الان خواهرم رفت حمام شامپو هم ندارن، اعصابم ریخت به هم