ما همسایه ای داشتیم که دخترشون خیلی زیبا بودند
نه زیبای معمولی، زیبایی که زیباییش زیاد بود
یه دختر بیست و چند ساله که متاهل بود و بچه هم داشت.
تو اون چند سالی که همسایه ما بودند، دخترشون اونقدری اذیتمون کردند که یادم میاد با خودم میگم واقعی نبود انگار افسانه بود
هرکسی خانه ما میومد میگفت اینها چجور آدمهایی هستند؟ انسانن؟ چرا اینجوری میکنن؟
بعدش دیگه تصورم از ظاهر آدمها خیلی عوض شد(اون دختر خانم، با عذاب دادن بقیه خودش هم از درون آشفته بود و آرامش نداشت)