من داییم ۲۷ سالش بود
۳ شهریور فوت کرد نامزد داشت قرار بود بعد محرم و صفر عقد کنن
زنداییم حالش خیلیی حالش بد بود کلا همش بیمارستان تو مراسمام شرکت نتونست بکنه
تا قبل چهلم داییم ارتباط داشت مادرم باهاش بعدش دیگ اومد حلقه و وسایلی ک داییم براش خریده بود داد ب مادربزرگم و رفته بود
از اون روزم دیگ کلا ارتباطشو با خانواده ما قط کرده مامانم خیلی دوسش داره میگ دلم اروم میشه باهاش حرف میزنم دلتنگبم واسه داداشم کمتر میشه
ولی اون دیگه جواب تلفن هیچکس رو نمیده