شب عقد ما هی همسرم تو گوشم میگفت من میخوام وایسم بگو مامانت تعارف کنه
منم هیچی نمیگفتم بدبخت تا ساعت ۱ شب نشست دید کسی چیزی نمیگه پا شد رفت
فردا صبحش قهر بود که من میخواستم وایسم چرا هیچی نگفتی شب دوم وقتی خودش اومد دیدیم یه دست لباس راحتی هم آورده گفت آینو بزار تو کمدت دیگه وایساد 😂😂😂