یه نفر که کلا از زندگی بریده بود و خیلی تنبل و بی حوصله بود تونسته بود آیندش رو ببنه و دید کلا یه آدم اش و لاش و بدبخته و فک نمکرد در این حد باشه و خلاصه خیلی ناامید تر شد اما بعد ها سر یه اتفاقایی دید که با کوچک ترین حرکت متفاوتی همه چیز تغییر میکنه حتی اون بچه شلوغ و اذیت کنش هم یه آدم دیگه ای شد توی آیندش وقتی کلا مدل و روتین زندگیشو برای مدت ها عوض کرد متوجه شد که کلا آیندش چقد متفاوت شد
و در کل نشون داد که این ماییم که تصمیم میگیریم چه زندگی ای داشته باشیم و پس خودتونو با کلمات مثل سرنوشت و تقدیر گول نزنید چون خدا کاغذ و قلمو داده دست خودمون...آینده ما به کوچک ترین حرکت الانمون بستگی داره