2777
2789

تقریبا خلاصه میگم...

همیشه سر مناسباتا داستان داریم.

سمت ما باید با دعوا و ناراحتی بریم ولی سمت اونا من شادان و خندان.

 سر شب یلدا هم که آقا گفت کمرم درد می‌کنه هیچ سمتی نمیریم ولی وقتی دید من حالم خوب نیست و میخوام تنها برم خونه مامانم پاشد باهام اومد.

پارسال سر روز مادر اتفاقی افتاد که گفتم من نمیام ولی رفتم و پشیمون شدم. روز پدر هم همینطور 

 اینم بگم که وقتی بهش گفتم دیگه من باشم بیام خونه‌ی مامانت بهم گفت نیا اونا منتظرت نیستن.

واقعا دلم میگیره از اینکه چرا نباید با دل خوش خونه‌ی یکی از فامیلامون برم؟ ولی اون سمت رفتنی ناراحتم باشم بروز نمیدم و میگم میخندم.

و اینکه مادرش هر وقت میریم سمت ما یه داستانی درست می‌کنه از حسادتش.

الآنم واقعا موندم دوباره روز مادر برم یا نرم؟!

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز