درحال ساختن خونه هستیم...سقفشو گرفتیم
سمت ما کلا خونه ها ویلایی هست
اما با نمای کلاسیک و نور پردازی و.....
خب من و همسرم بدون هیچ ارث و کمکیییی داریم خودمونو میکشونیم هم سطح پولدارای اطرافمون و نمیخوایم چیزی کم داشته باشیم
چون دایی و یکی از خاله هام بی نهایت پولدارن و خودشو خیلی بالا میگیرن و یه جورایی خیلی کم با بقیه خاله هام معاشرت میکنن.
سه سال و نیم بخاطر شغل همسرم که تلاش میکرد اما بدون نتیجه بود....چون پولشو نگه میداشتن چندماه یکبار میدادن هییییچ پیشرفتی نداشتیم اما با همفکری من سرمایه گذاشتیم یه شغل راه انداختیم خداروشکر خداروشکر معجزه شد جواب داد بعد کلی سختی و ساحت خونمونو بالافاصله شروع کردیم
خب قضیه این از قراره داییم پیمانکاره و ساخت خونمون تحویلشه و همینطور ساخت خونه پسر خاله های پولدارم از قبلا یکیشون خواستگارم بود و رد کردم
خب خونه اونا چون باباش پولداره یکساله تموم شده همه چیزش و با متراژ ۳۸۰ و شبیه قصر
بدون کوچکترین کمک از سمت پسرخالم😂
خب ماهم حدود یکسال سقفشو گرفتیم خداروشکر بدون وام مسکن اینا
دیشب داییم گف خونتون تمومه؟
گفتم اره دیگه اگه خدا بخواد
گف دایی سخت نگیرید وسایلاتون بزارید داخلش تموم شه بره
بنظرتون چی بود منظورش؟
خب لحنش احساس کردم یه طوری بود
خب مگه میشه الان بدون اب و برق و گاز رف زندگی کرد؟
چرا من نباید ارزو داشته باشم خونمونو زیبابسازم؟
چرا اینطوری گف چرا من باید قید چیزایی که دوست دارمو بزنم؟
چون فقط بخاطر اینکه اندک اندک جمع میکنیم و کارشو پیش میبریم؟
از دیشب بغض کردم
لعنت به مهمونی یلدا کاش نرفته بودم.