2777
2789
عنوان

وای گریم گرفت واسه پسرم

| مشاهده متن کامل بحث + 2239 بازدید | 107 پست

حالا که گذشته ولی از امشب ، قبل از خواب کل وسایل بچه ها رو آماده کن ، تعارف هم نداشته باش تو این چیزا . من خودم پدرشوهر و مادرشوهرم خونشون رو تعمیر میکردن ۴,۵ ماه خونه من زندگی کردن ، هر کس هم میخواست بیاد پیششون می اومد خونه من . چون خودم تجربه کردم بهت میگم ، مهمونی که به هر علتی قراره زیاد بمونه ، شما باید زندگیت رو یه جوری تنظیم کنی که از دستت درنره روال همه چی 

وقتی یه بچه داره راه رفتن رو یاد میگیره و دائم زمین می خوره ، هیچ وقت با خودش نمیگه که شاید من برای اینکار ساخته نشدم
بدبختی چقدر بیدرکندیعنی همه برا سرسلامتی میان خونه شما

اولش میخاستن مراسم رو خونه ی ما بگیرن

ک خداروشکر چون کوچیکه جای دیگه گرفتن

ن خانواده ی شوهرم میگم همشم طلبکارن

یهجوری میگن چایی بیار اونو ببر اینو بشور 

انگار کلفتشونم

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

چرا نمیشه،یواش صداش بزن،بعد کلا شب قبل خاب هرچی لازم داری بذار اتاقی که خودتون هستید

بدبختی باهاش راحت نیستم 

خیلی رودر بایسی دارم باهاش 

۴۰ سالشه معذبم فقط در حد سلام خداحافظ 

حرف میزنیم با هم

خودش تا اومد رف جاشو پهن کرد خوابیداصلا با من حرف نمیزنه فقط یه سلام کرد و رف تو اتاق منم خیلی معذب ...

عزیزم اشتباه کردی وقتی زیادی خوش بگذره معلوم خونه ات میشه هتل 

پسرت رو میفرستادی بیدارش کنه وسایلش رو برداره . الانم که دیگه پسرت رفته مدرسه گریه واسه چیه؟ امروز هم تو حرف بگو پسرم صبح وسایلش تو کمد بود خواست بیاد بیدارتون کنه باز دلش نیومد بچه بدون چتر و کلاه رفت گفت عمو اذیت میشه بیدارش کنم 

خیلی خیلی اشتباه کردی بچت بدون کلاه فرستادی 

در میزدی میرفتی تو کلاه و چتر بچت برمیداشتی 

هیچ وقت مادرای مثل شما که احترام بیجا به بقیه میذارن رو درک نمیکنم 

ای زندگی حرومت بشه جوانیم 
عزیزم باید میرفتی تو‌اتاق برمیداشتی اصلا بد خواب بشه به درک دلم برای بچتون کباب شد اشکال نداره دیگه ...

نمیشد جلوی کمد خوابه ترسیدم چیزی بگه 

خیلی اعصاب درست درمونی نداره 

یعنی همشون اینجورن چهل بار نزدیک بود 

خواهر برادرا به هم بپرن 

اولش میخاستن مراسم رو خونه ی ما بگیرنک خداروشکر چون کوچیکه جای دیگه گرفتنن خانواده ی شوهرم میگم همشم ...

گوش نکن میگه چایی بیار بگو دستم بنده زحمتش رو خودتون بکشید . یا تایمی که خسته ای برو بخواب بگو من خسته ام میخوابم خونه خودتونه چیزی خواستید 

قرار نیست حمالی کنی برای کسی . رودرواسی و سکوت ادم رو نابود میکنه به بچه هات هم یاد میدی تو سرتون هم زدن صداتون در نیاد 

خیلی خیلی اشتباه کردی بچت بدون کلاه فرستادی در میزدی میرفتی تو کلاه و چتر بچت برمیداشتی هیچ وقت مادر ...

خوب شما از همه ماجرا خبر نداری ک 

من اصلا با برادر شوهرام راحت نیستم 

اونام خیلی یخ و خشکن سنشونم کم نیس

چهل به بالان وقتی جلوی کمد خوابه 

منم اینقد معذبم شوهرمم خونه نیس

چطوری بیدارش میکردم ترسیدم حرفی 

چیزی بزنه بشدت بی اعصابن 

اصلا حرمت نگه نمیدارن 

من خودم یه چیزی میدونم ک میگم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

حس افسردگی

kchan | 22 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز