خواب دیدم رفتیم لباس عروسرانتخاب کردیم وقتی اومدیم خونع من پشیمون شدم گفتم نه من اینو نمیخام خیلی محجبه هس لباسه عوضش میکنم مامانم گف بزا روز عقدت بگو یکی دیگ بت بدن همون ک لباس عروس میفروخت ارایشگر هم بود بعد ما رفتیم اونجا ارایشگرع رفته بود بیروت هرچی منتظر میموندیم اصن نیومد من حرص میخوردم ک تایمم دارع تموم میشع ارایشم موندع لباسمم ک هنو انتخاب نکردم با ی استرسی از خواب بیدار شدم