2777
2789
عنوان

خیلی ناراحتم شوهرم بچم کتک میزنه

| مشاهده متن کامل بحث + 1515 بازدید | 192 پست
میدونم ولی اینا برا بچت ک فایده ندار ببین با دادو بیداد و فحاشی و دست ب چاقو شدن و شکایت بخدا اوضاعت ...

اره ترک کنم اگر برم خونه بابام داداشای مجردم از شوهرم بدتر خودمم میزنن غیرتی تعصبی اونجا که اصلا فکرش نمیکنم که برم

خب چون دیدم اطرافیان و اشناها با تحریک نادان هایی مثل شما ب کجا رسیدن و بازم برگشتن سر خونه اولچارتا ...

من مثل تو با فحش دادن احساس خوب نمیکنم

فقط از راه دور برای شفات دعا میکنم

خدایا خانواده ام رو به دستان قدرتمند تو میسپارم❤️

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

جسارتا ترجیح میدم جواب ندم بهتون موفق باشید

اخه نیست ک خیلی هم حرف داشتی تاالان واسه گفتن حسابی از ارشادت مستفیظ شدیم. 

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
مستفیض درسته😉

ماله من ک اشتباه تایپی بود ولی مستفیذ درسته جناب از مستفید فایده میاد

حالا بشین بزار کمتر فشار بخوری

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
ماله من ک اشتباه تایپی بود ولی مستفیذ درسته جناب از مستفید فایده میادحالا بشین بزار کمتر فشار بخوری

مستفیذ واژه ی غلط ، بی معنی و نامفهوم در ادبیات فارسی است که برخی افرادی که با واژگان عربی و فارسی آشنایی عمیقی ندارند به غلط جای مستفیض استفاده میکنند. عصبانی و ناراحت نباشین لطفا🙏

کاربر آقا

خب نمیشه میچسبه به باباش خونمون کوچیک همش تو پذیرایی هستیم تو اتاق نمیمونه امشب آشپزی میکردم چند دقی ...

ببین توکلت بخدا باشه من بالاتر بهت گفتم پدرم همینطوری بی اعصاب بود ولی دست بزن نداشت دراینحد به جز مهمانی ک میرفتیم خیلی بد میدونست شلوغ کنیم

فقط یبار یادمه کتک خوردم اونم بعد اون مهمونی بود ک خیلی بد منو زد ولی اصلا یادم نمیاد دردش و مامانم همیشه میگه گریه میکنه من بزور یچیزایی یادم میاد اونم چون همش مامانم یاداوری میکنه

منظورم اینه ک اونقدری ک تو داری عذاب میکشی بچت نمیکشه خصوصا ک خودت مدام بهش یاداوری میکنی بدتر

الان مامانم میگه ببخش منو زدمت اعصابم نمیکشید فلان بوسش میکنم میگم مامان من اصلا یادم نمیاد تو منو زدی اینهمه زحمتمو کشیدی چرا ب اونا فکر نمیکنی. 

سعیتو بکن ک بچتو نجات بدی ازین تنش ها ولی بعدش با فکرو غصه خودتم عذاب نده

زمان موسی خشک‌سالی آمد. آهوان خدمت موسی رسیدند که ما از تشنگی تلف می‌شویم،لذا از خداوند متعال در خواست باران کن! موسی به درگاه الهی شتافت و داستان آهوان را نقل نمود!خداوند فرمود: موعد آن نرسیده،موسی هم برای آهوان جواب رد آورد!تا این‌که یکی از آهوان، داوطلب شد که برای صحبت و مناجات بالای کوه طور رود. آهو پیش از رفتن، به دوستان خود گفت: «اگر من جست و خیز کنان پایین آمدم بدانید که باران می آید وگرنه امیدی نیست!»آهو به بالای کوه رفت و حضرت حق به او هم جواب رد داد. اما در راهٔ برگشت، وقتی به چشمان منتظر دوستانش نگاه کرد، ناراحت شد! شروع به جست و خیز کرد و با خود گفت:«دوستانم را خوشحال می کنم و توکل می‌نمایم؛ تا پایین‌رفتن از کوه هنوز امید هست!»تا آهو به پائین کوه رسید، باران شروع به باریدن کرد!موسی علیه السلام معترض پروردگار شد،خداوند به او فرمود: «همان پاسخ تو را آهو نیز دریافت کرد با این تفاوت که، آهو دوباره با توکل حرکت کرد و این پاداش توکل او بود!»هیچ‌وقت نا امید نشو،لحظه‌ی آخر، شاید نتیجه عوض شود          «توکل‌ات به خدا»
باید زنگ بزنه اونا روانشناس دارن کمک میکننبزاره بچش کتک بخوره؟

چیکار مثلا میتونن بکنن؟

بیان شوهرشو ببرن؟


گفتار درمان هستم.اگه تو تاپیکی به کمکم نیازی بود تگم کنید لطفا☺️
نمیدونستم که کتک میزنه سریع بعد عروسی حامله شدم تو حاملگی خیلی اذیتم کرد هرروز بیشتر می‌شد رفتارای ب ...

میتونی جداشی؟

گفتار درمان هستم.اگه تو تاپیکی به کمکم نیازی بود تگم کنید لطفا☺️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792