من دردم اینه خیلی براش وقت گذاشتم
خیلی پای حرفاش نشستم و گوش کردم
ولی میدونی دستم نمک نداشت
من نمیگم خوبم ولی بخدا بدم نیستم
اینهمه حرف از من زده،یه بار نشده دعواش کنم یا تندی کنم
ولی یه وقتایی فک میکنم این بچه وقتی قدر منو میدونست که یه نامادری بد داشت....
عزیزم میدونم خسته ای ولی یه چیز بگم بخدا بچه من میبینی گاهی روزا کارام زیاده با بچه کوچیک ۱ساله سختمه نمیرسم همسرم از سرکار میاد میبینه خونه بهم ریخته اس بعد این میره جلو پدرش میگهه مامان امروز همش خواب بود یا سرش تو گوشی بود نرسید خونه تمیز کنه من قسم قران بخدا همش ۱۹دقیقه اس نشستم خستگیم در بره
منم متاسفانه همیطوریم
هر کیو میبینم تعریف میکنم تو خونمون چی شده بابام ب مامانم چی گفته و مامانم ب بابام چی
ببین همه جوره بهت حق میدم ولی یه مورد رو در نظر بگیر اون بچست مادرشوهرت مرض داره
مادرشوهرت اگه آدم باشه اون بچه رو طوری تربیت میکنه ک آرامش زندگی پسر و نوه اش حفظ بشه
واسه بچه ۱۲ ساله تو داری هیلی سخته چون به شدت سن لجبازیشونه
شماهم حق دارین واقعا کار بزرگی میکنین
ولی یه میشنهاد ابنه که نزارین از مسائل زندگی با خبر بشه
میدونی من شاغلم و بخاطر شغلم این بچه تقریبا هر روز خونه مادربزرگشه
از همه بدتر وقتیه که روز تعطیل باشه و من باهاش سرد باشم بخاطر فضولیش،
اونوقت شوهرم صبح که میخواد بره سر کار اینم بیدار میکنه و میبره میذاره خونه مادرش که مبادا تو خونه اذیت شه، بعد که میخواد برگرده خونه میره میارتش....
یکی از بدترین قسمتای زندگیم اینه که شوهرم پشتِ اشتباهات دخترش وایمیسه!!!!!
ببین خیلی فرقه بین بچه ۴ساله با بچه ی ۱۲ساله
منم اونوقتی که این دختر کوچیکتر بود میذاشتم به حساب بچگیش اصلا هم باهاش سرسنگین نیشدم،ولی خب باهاش حرف میزدم که کارت اشتباهه
درد من اینجاست که این بچه الان تو سنیه که خوب و بدو میفهمه،تازه فالگوشم وایمیسه،
هعی که هر چی میگم بیشتر اعصابم خورد میشه.....
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز