2777
2789
عنوان

بدترین یلدا عمرم بود امشب هی💔

1904 بازدید | 99 پست

شما قضاوت کنین تقصیر منه یا شوهرم

من شوهرمو خیلی دوست دارم آدم خوبیه

ولی امشب خونه خواهر شوهرم دعوت بودیم من خوشحال بودم کیک شیرینی میوه گرفتیم رفتیم خونشون بعد

همه داشتن عکس میگیرفتن واسه یادگاری کنار‌میز

منم‌به شوهرم گفتم‌بیا عکس بگیریم

دنبال يه دليل براي پرواز بگرد حتي وقتي هزار تا دليل براي سقوط داري!🤍🪽️        مولانا خیلی قشنگ گفته اگر همه جا تاریک بود دوباره بنگر شاید نور خودت باشی✨📎️.            ..........من هیچوقت دخترِ لوس بابام نبودم :) هیچوقت قبل خواب منتظر بوس مامانم نبودم :)همیشه خودم بودم و خودم...هروقت ک درد داشتم، تنهایی گشتم دنبال درمانش :)هربار ک زخمی شدم، تنهایی بستمش، حتی اگه دوایی براش پیدا نمیکردم، بازم تنهایی منتظر می موندم تا زمان بگذره و خودش ترمیم بشه :)ولی از همه تر اینه، آدم قوی تری نسبت به بقیه شدم 👌🌠

پایان.

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

شوهرتم با یه لحن تمسخر امیز بهت گفته عکس واسه چیته

و…همیشه بر آن بودم دلی را نشکنم                                          اما وقتی به خود می نگرم                                                  تکه تکه ام…

گفت نه خستم حوصله ندارم منم نارحت شدم چیزی نگفتم 

مادرشوهرم اینا همه اسرار کردن خوب بیا با خانومت عکس بگیر 

اعصابش‌خورد شد میخواست دعوا گنه همه نارحت شدن 

منم با دلخوری نگاش کردم خب مگ چیز حواسم ازش حتی نگاهم نکرد منو اومدم خونه پشتشو کرد بهم‌ خوابید


دنبال يه دليل براي پرواز بگرد حتي وقتي هزار تا دليل براي سقوط داري!🤍🪽️        مولانا خیلی قشنگ گفته اگر همه جا تاریک بود دوباره بنگر شاید نور خودت باشی✨📎️.            ..........من هیچوقت دخترِ لوس بابام نبودم :) هیچوقت قبل خواب منتظر بوس مامانم نبودم :)همیشه خودم بودم و خودم...هروقت ک درد داشتم، تنهایی گشتم دنبال درمانش :)هربار ک زخمی شدم، تنهایی بستمش، حتی اگه دوایی براش پیدا نمیکردم، بازم تنهایی منتظر می موندم تا زمان بگذره و خودش ترمیم بشه :)ولی از همه تر اینه، آدم قوی تری نسبت به بقیه شدم 👌🌠

تقصیر خواهر شوهرته

چرا

دنبال يه دليل براي پرواز بگرد حتي وقتي هزار تا دليل براي سقوط داري!🤍🪽️        مولانا خیلی قشنگ گفته اگر همه جا تاریک بود دوباره بنگر شاید نور خودت باشی✨📎️.            ..........من هیچوقت دخترِ لوس بابام نبودم :) هیچوقت قبل خواب منتظر بوس مامانم نبودم :)همیشه خودم بودم و خودم...هروقت ک درد داشتم، تنهایی گشتم دنبال درمانش :)هربار ک زخمی شدم، تنهایی بستمش، حتی اگه دوایی براش پیدا نمیکردم، بازم تنهایی منتظر می موندم تا زمان بگذره و خودش ترمیم بشه :)ولی از همه تر اینه، آدم قوی تری نسبت به بقیه شدم 👌🌠

[QUOTE=365134189]شوهرتم با یه لحن تمسخر امیز بهت گفته عکس واسه چیته[/

مسخره میکنی ?

دنبال يه دليل براي پرواز بگرد حتي وقتي هزار تا دليل براي سقوط داري!🤍🪽️        مولانا خیلی قشنگ گفته اگر همه جا تاریک بود دوباره بنگر شاید نور خودت باشی✨📎️.            ..........من هیچوقت دخترِ لوس بابام نبودم :) هیچوقت قبل خواب منتظر بوس مامانم نبودم :)همیشه خودم بودم و خودم...هروقت ک درد داشتم، تنهایی گشتم دنبال درمانش :)هربار ک زخمی شدم، تنهایی بستمش، حتی اگه دوایی براش پیدا نمیکردم، بازم تنهایی منتظر می موندم تا زمان بگذره و خودش ترمیم بشه :)ولی از همه تر اینه، آدم قوی تری نسبت به بقیه شدم 👌🌠

[QUOTE=365134189]شوهرتم با یه لحن تمسخر امیز بهت گفته عکس واسه چیته[/مسخره میکنی ?

نه مسخره نمیکنم

نوشتنت خیلی طول کشید

و…همیشه بر آن بودم دلی را نشکنم                                          اما وقتی به خود می نگرم                                                  تکه تکه ام…
بیخیال بابا..واس این چیزا خراب نکنین اوقاتتونو🥲

خب دلم نمیخواد نارحت ببینمش چرا وقتی همه شادن اون نیست

دنبال يه دليل براي پرواز بگرد حتي وقتي هزار تا دليل براي سقوط داري!🤍🪽️        مولانا خیلی قشنگ گفته اگر همه جا تاریک بود دوباره بنگر شاید نور خودت باشی✨📎️.            ..........من هیچوقت دخترِ لوس بابام نبودم :) هیچوقت قبل خواب منتظر بوس مامانم نبودم :)همیشه خودم بودم و خودم...هروقت ک درد داشتم، تنهایی گشتم دنبال درمانش :)هربار ک زخمی شدم، تنهایی بستمش، حتی اگه دوایی براش پیدا نمیکردم، بازم تنهایی منتظر می موندم تا زمان بگذره و خودش ترمیم بشه :)ولی از همه تر اینه، آدم قوی تری نسبت به بقیه شدم 👌🌠

گفت نه خستم حوصله ندارم منم نارحت شدم چیزی نگفتم مادرشوهرم اینا همه اسرار کردن خوب بیا با خانومت عکس ...

وا چقدر زود ناراحت میشی گلم .با خنده و شوخی موقعیت رو روبراه میکردی میرفت دیگه 

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792