ی بار دیگه میخوام داستان عشقیمو بزارم چون حرفاتون دلمو آروم میکنه

فقط توروخدا مریم مقدسا نیان بگن خائن و ال و. بل چون من طرفو اصلا ن میبینم ن بهش حرفای عاشقانه زدم ن هیچی فقط راهنمایی ازتون میخوام فقط توروخدا راهنماییم کنید چیکار کنم قلبم داره تیکه پاره میشه بین دو راهی موندم،، اونایی ک میخواین نصیحت کنید میخواین فحش بدین ادای مریم مقدسو دربیارین تورو به قران کامنت نزارین  که اصلا برام مهم نیست چون حال خودم به شدت خراب هست،، من مجرد که بودم سه سال با ی پسری دوست بودم عاشقش بودم دیوااانه وااار هرچی زور زدم بیا خاستگاری نیومد منم کات کردم باهاش اما باز پیام میداد باز زنگ میزد نمیذاشت قهر بمونیم ،، اما آشتی ک بودیم ثبات نداشت ی روز عاشق بود اما یهو میدیدی دو روز محلم نمیداد انقدر گریه میکردم و اذیت میشدم حتی ی بار دو روز رفتم ی جایی گوشیم آنتن نمیداد انقدر اوقات تلخی راه انداختم با خانوادم ک برگشتیم فقط ب عشق اون ک ببینم زنگ زده یا نه دیدم اصلا زنگ نزده انقدررر گریه کردم ک نگو،، زنگ زدم بهش گفتم ی حال نپرسی انقدر باهام سرد رفتار کرد که دیگه زار زدم بعد دلش ب حالم سوخت ،،اونجا شد آغاز گریه های من براش،، بهش میگفتم بیا جلو میگفت نه نمیتونم منم کات میکردم  ،، اینارو اینجا میگم برای خودمم خوبه حداقل یاد بدیاش میفتم😭😭 سه ساااااال تمام آزارم داد هرجور میخواست تا اخرش بهم گفت رابطه جنسی گفتم ب هییییچ وجه اگر دوست دارین بقیشو بزارم